پير شده ام 

 كوله پشتيم پر شده از هاي رنگارنگ 

سبزش خواب آور 

سفيدش آرام بخش 

صورتي اش قلب

و هيچ دوايي درمان درد افكارم نشد 

انگار در دل اين شبهاي تاريك 

مغزم قصد خاموشي نمي كند  

آنقدر با خاطره هايم بازي مي كند تا يكجايي

در ميان خاطره اي از تو 

چشمانم را بدريا بسپارد 

شبي نيست تا با تپانچه اي خيالي ناگزير

بر شقيقه ام شليك نكنم 

تا شايد در خيال خسته ام

لحظه اي چراغ دنيا خاموش شود و من

در سكوتي ناب دلي به آرامش دهم

خلاصه بگويمت جان برادر

پوچ شدم، پير شدم ،  شكستم  . كجايي بابك ؟؟؟؟  

 

 

منبع

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

طلیعه آزادی سایت هواداران امیر کوثری ربات اینستاگرام موسسه مشاوره حقوقی و وکیل دادگستری مشاوره تلفنی سربازی دانلود رایگان کتاب